انسانها موجوداتي زيستي-اجتماعي- رواني هستند. ما انسانها 3 وجه مختلف داريم که هريک از اين وجهها، بهشدت بر ديگري تاثير ميگذارند بنابراين اين روزها نيازي به آوردن دليل و مدرک براي اثبات اينکه عوامل رواني مانند استرس و اضطراب ميتوانند بر ابتلا يا تشديد بيماريهاي جسماني اثر بگذارند، نداريم.
تقريبا همه ما ميدانيم که عواملي مانند اضطراب، استرس و افسردگي ميتوانند باعث ابتلا يا تشديد برخي بيماريها مانند بيماريهاي قلبي، فشار خون و ديابت شوند و اين بيماريها هم ميتوانند مشکلات رواني را به دنبال داشته باشند. برخي از عوامل اجتماعي مانند شغل، زندگيزناشويي، مشکلات مربوط به فرزندان، ترافيک، مسائل اقتصادي و آب و هواي آلوده هم ميتوانند بر ميزان آرامش يا استرس فرد تاثيرگذار باشند و سلامت جسماني او را تحتالشعاع قرار بدهند.
نکته مهم ديگر اين است که برخي از عوامل رواني مانند استرس و اضطراب، باعث ايجاد تداخل در درمان بيماريهاي جسماني هم ميشوند و روند درمان آنها را کندتر ميکنند؛ مثلا ممکن است افراد افسرده، انگيزه کافي براي ادامه درمان بيماري قلبي خود نداشته باشند و با رها کردن روند درمان، باعث تشديد بيماري شوند.
بهطور کلي، ما 3 نوع پيشگيري اوليه، ثانويه و ثالثيه داريم.
-پيشگيري اوليه، همان پيشگيري مقدم بر درمان است که بايد قبل از بروز هرنوع مشکل جسماني يا رواني اتفاق بيفتد.
-منظور از پيشگيري ثانويه هم درمان براي پيشگيري از ايجاد عوارض ناشي از بيماري است. در مورد اختلالات و بيماريهاي مزمن مانند بيماريهاي روانپزشکي مختلف هم همواره پيشگيري بر درمان مقدم است زيرا اين بيماريها ميتوانند کيفيت زندگي فرد را پايين بياورند. گاهي براي برخي از بيماران خود، مصرف طولانيمدت داروهايي را تجويز ميکنيم و آنها ميگويند از مصرف طولانيمدت دارو حس بدي دارند اما همين نوع از دارودرماني هم ميتواند نوعي پيشگيري ثانويه محسوب شود.
-پيشگيري ثالثيه هم همان درمان عوارض ناشي از بيماريها براي جلوگيري از ايجاد ناتوانيهاي جسمي است.
يکي از راههاي پايين آوردن هزينههاي درمان، کاهش سطح استرس تکتک افراد خانواده و جامعه است. کاهش استرس و افزايش آرامش فردي و اجتماعي کمک زيادي به پيشگيري از ابتلا به بيماريهاي روانتني ميکند.
هرچند توصيه ما بر مديريت استرس است، اما تاکيدمان هم بر خط کشيدن دور سنگهاي بزرگ است چون سنگ بزرگ، علامت نزدن است! مثلا بهجاي اينکه براي ورزش حرفهاي و باشگاهي برنامهريزي کنيم و هيچ وقت هم به دليل کمبود وقت در زندگيهاي ماشيني امروزي به برنامهمان نرسيم، ميتوانيم با يک پيادهروي خانوادگي يا پيادهروي در مسير محل کار تا منزل، ورزش را بهعنوان عاملي براي کاهش استرس شروع کنيم.
در بحث مديريت استرس نيز با دو عامل استرسزا مواجه هستيم
-گروه اول آنهايي هستند که مديريتشان در کنترل خودمان است و مديريت گروه دوم، خارج از کنترل ماست.
مثلا نميتوانيم بهتنهايي معضل ترافيک، بيماري افراد خانواده يا آلودگي هوا را حل کنيم اما ميتوانيم با تدبير لازم، خودمان را با شرايط پيش رو بيشتر هماهنگ کنيم تا کمترين آسيب رواني را از شرايط موجود ببينيم.
مثلا بهجاي استفاده از اتومبيل شخصي و ماندن در ترافيک، چند دقيقه زودتر از منزل خارج شويم تا بتوانيم از وسايل حمل و نقل عمومي تندرو مانند مترو يا اتوبوسهاي بيآرتي استفاده کنيم يا در صورت مواجهه با بيماري يکي از اعضاي خانواده، به جاي استرس دادن به خودمان و ديگران، دنبال مناسبترين راههاي درماني و روحيه دادن به بيمار باشيم.
گاهي رفتارهاي ديگران، بر ايجاد استرس در ما تاثير ميگذارند و اگر بتوانيم عواملي را که باعث ايجاد استرس ميشوند و از کنترلمان هم خارج هستند بهتر بشناسيم، ميتوانيم راهكارهاي مناسب براي مقابله با اين عوامل را ياد بگيريم و استرسهاي روزمرهمان را کمتر و کمتر کنيم.
-در مرحله بعدي، تمام افراد جامعه بايد متوجه باشند که کداميک از رفتارهاي آنها باعث ايجاد استرس در ديگران ميشود. اگر هر فردي بتواند و سعي کند که رفتارهاي نامناسب و استرسزاي خود را بيشتر بشناسد و در جهت رفع آنها تلاش کند، ميتواند گام بلندي در افزايش سطح آرامش اجتماعي و کاهش نرخ بيماريها و هزينههاي ناشي از آنها در جامعه بردارد.
با تمام اين تفاسير، بايد بدانيم که ميزان استرس در زندگي ما هيچوقت به صفر نميرسد و کاملا هم از بين نميرود بنابراين بايد راههاي کنار آمدن با برخي عوامل استرسزا را که تحت کنترلمان نيستند، ياد بگيريم و بهنوعي اين عوامل را با انعطافپذيري بپذيريم.
همانطور که استرس، عامل خطري براي ابتلا به بيماريهاست، عامل پيشرفت فرد در زندگي هم محسوب ميشود و ميتواند او را بهسمت بهبود شرايط زندگياش سوق دهد. مديريت زمان، فعاليت بدني روزانه و تغذيه مناسب، جزو عواملي هستند که کنترل آنها در اختيار خودمان است و ميتوانيم با آنها تا حدي استرسهاي روزمره را از خودمان دور کنيم و به سلامت جسمي و رواني، نزديکتر شويم.