امروز هرجا مي روي و هر کسي را که مي بيني صحبت از افزايش قيمت هاست و دلايل اقتصادي و سياسي بسياري براي آن ذکر مي کنند که در تخصص من نيست و قصد ورود به آنها را هم ندارم اما قطعا براي خيلي ها پيش آمده که وسيله اي خريده باشند که قيمت جديد روي قيمت قبلي حک شده باشد، يعني کالايي که با قيمت قديمي توليد يا وارد شده است ولي به علت افزايش قيمت ها، با بهاي جديد به فروش مي رسد.گفتم که قصد و دانش ورود به دلايل افزايش قيمت ها را ندارم و به هيچ وجه هم منکر افزايش قيمت مواد اوليه؛ خدمات، کالاهاي توليدي و وارداتي مانند کاغذ، خودرو، لوازم يدکي، حمل ونقل، مواد غذايي مانند پسته ، چاي و ... نيستم و بسياري از آنها را به چشم خود ديده ام و از نزديک حس کرده ام اما آنچه در گفت وگوهاي روزمره بسيار مي شنويم تلاش افراد براي توجيه افزايش قيمت کالاها يا خدماتي است که مي فروشند و ارايه مي دهند. به عنوان نمونه راننده تاکسي دلايل افزايش خودسرانه قطعه و دستمزد تعويض آن را چند برابر قبل پرداخته است و به همين دليل به خود حق مي دهد که کرايه را افزايش دهد. وقتي پيش همان تعميرکار مي روي، او هم گراني هزار چيز ديگر مانند کرايه تاکسي را دليلي براي افزايش دستمزدش ذکر مي کند.يکي از دلايل رواني افزايش قيمت ها که خودش معلول نگراني مردم از شرايط اقتصادي است، شيوع «خود محق بيني»، «اغراق»، «توجه گزينشي» و «توجيه» است که هر روزه به کار مي بريم. مشکلات خودمان را گزينش و در ابعاد آن اغراق مي کنيم و سپس به خودمان حق مي دهيم که قيمت کالاها و خدمات خود را افزايش دهيم چون مشکلات من از همه بيشتر است و من محق به انجام اين کار هستم ولي وقتي ما با گراني کالايا خدمات ديگران روبه رو مي شويم، آنها را متهم به گران فروشي و بي انصافي مي کنيم، دلايل او را توجيه مي دانيم و مشکلات آنها را کوچک تر تخمين مي زنيم.نمي پذيريم که هر کسي بايد افزايش هزينه هاي خود را به شکلي جبران کند و با افزايش قيمت خدمات خود، به خريدار اين اجازه را مي دهيم تا کالاي خود را گران کند که خودمان بايد آن را بپردازيم زيرا هر فروشنده اي در ساير موقعيت ها يک خريدار است. در اين شرايط براي کاهش نگراني و احساس آرامش، نياز به درک بيشتر يکديگر داريم.