phoneHeaderIcon emailHeaderIcon instaHeaderIcon

چند سال پيش وقتي که اتوبان يادگار امام به منطقه اوين رسيده و متوقف شده بود، به عنوان عادت هر روزه براي خريد روزنامه رفتم و با منظره اي روبه رو شدم که روز قبل خبري از آن نبود. بولدوزرهاي شهرداري به جان خانه هايي افتاده بودند که مردم در حال زندگي در آن بودند. محشري برپا بود. زنان و مردان گريه مي کردند و مردان خشمگين با راننده ها که فقط مامور بودند، دست به يقه مي شدند. حاصل سال ها زندگي در شرف نابودي بود. گفت وگوهاي بين ناظران اين صحنه دردناک، حاوي نکاتي بود مبني بر اينکه سال ها بوده که جلساتي بين مالکان و شهرداري برگزار مي شده است و بعضي از آنها ملک خود را فروخته اند و عده اي مقاومت کرده اند و اين آخرين اخطار شهرداري بوده است و مالکان مدعي بودند که مبلغ پيشنهادي شهرداري براي تامين خانه ديگر بسيار پايين بوده است. چند روز پيش در منطقه اي در همان حوالي، شاهد صحنه اي مشابه بودم البته اين بار طرف مقابل ساکنان، يکي از ارگان هاي دولتي بود. وظيفه کمک به اهالي جهت تخليه منازل را داشتند ولي اين از بار رواني خردکننده اين حادثه چيزي کم نمي کرد. اين بار تا حدودي از نزديک شاهد جلسات مداوم بين طرفين بودم و ظاهرا اين آخرين اخطار جهت تخليه بوده است که چند روز قبل صادر شده بود اما اين اخطارها در طول سال هاي قبل بارها تکرار شده و عملي نشده بود. ظاهرا همين موضوع ساکنان را به اين باور رسانده بود که اين بار نيز عملي نمي شود.حدود يک هفته از آن روز مي گذرد و چندين بار از آن منطقه عبور کرده ام. وسايل ساکنان سابق را مي بينم که در خانه همسايه ها، در پارکينگ ها و در کوچه روي هم تلنبار شده است و حاصل سال ها زندگي شان در حال نابودي است. ساکنان شب ها در خانه اقوام و دوستان مي خوابند و با قيمت هاي فعلي، توانايي تامين مسکن را ندارند. اطرافيان دو گروه هستند؛ عده اي ارگان دولتي را متهم به انجام کاري غيرانساني مي کنند و عده اي ساکنان را متهم به بي خيالي و کم کاري مي کنند و معتقدند اين اتفاق دير يا زود مي افتاد.نمي توان قضاوت کرد. اين دو صحنه را کنار هم مي گذارم و مي انديشم گرهي را که با دست قابل باز شدن بود، در طول سال ها با دندان هم باز نشد و نتيجه اش ممکن است آينده اين خانواده ها را تغيير دهد. حداقل يکي از اين خانواده ها به دليل اين حادثه در آستانه از هم پاشيدن است. آسيب هاي رواني اين حادثه مانند اضطراب و افسردگي ممکن است تا سال ها به ويژه براي کودکان ادامه پيدا کند. اين قطعا آخرين نمونه از اين وقايع نيست. دورانديشي، آينده نگري هر دو طرف، کمي گذشت از سوي طرفين و پايين آوردن سطح توقع شايد راهکارهايي براي اين واقعه باشند. تا زماني که خودمان درون اين مخمصه نباشيم حال اين افراد را نمي توانيم درک کنيم که با چشمان خود شاهد نابودي زندگي شان هستند. اين اتفاق قابل پيش بيني بود و قابل پيشگيري و حالادنبال مقصر گشتن سودي ندارد و نمک بر زخم پاشيدن است.

امتیاز دهید :
به اشتراک بگذارید :

گزارش

نظرات کاربران

نظر دهید